14 شهریور 94
بیشتر از یه سال
سظر به سطرشو تار عنکبوت گرفته
یه بخشیش رو تایمشو نداشتم یه بخشیشو حس و حالشو یه بخشیشم پسوردم یادم نمیومد و الان خیلی شانسی یه چیزی به ذهنم رسید و امتحانش کردم و جواب داد!
شاید اگه اصرار های "آدن" برای برگشتن نبود این یه بخشی ها همچنان ادامه داشت!
برگشتنم حس عجیبی میده بهم. حسی که میگه اینجا خیلی برام غریبه!
ذهنم قدرت زیادی داره تو ایگنور کردن چیزهایی و بولد کردن مسائل دیگه طوری که قبلیارو نبینم!
خیلی چیزارو از اینجا یادم نمیاد!
آدرس بلاگ ها!
بعضی بلاگ هایی که میخوندم!
البته یه سال هم زمان کمی نیست!
یه سالی که خودم متوجهش نبودم ولی الان که برمیگردم و به مسیر این یه سالم نگاه میکنم میبینم وای پسر!
چقدر تجربه های جدید! چقدر برگ تر شدم! چقدر چیز یاد گرفتم! 
چقدر عمر زود میگذره و خودمون متوجه گذرش نیستیم.
 اگه کسی هست که براش فرقی میکنه که دوباره گم و گور نشم باید بگم خیالت راحت آدن با پتک بالاسرمه و چکم میکنه =))

حقیقت اینه که ندیده حقیقت رو کسی...

نمیدونم برگشتم موقتیه یا نه.

بازگشتی به درازای یک سال

یه ,چقدر ,خیلی ,سال ,الان ,ها ,این یه ,یه سال ,به مسیر ,مسیر این ,یه سالم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خونسو کده فروش گیت و دزدگیر فروشگاه xTgaMe | وبسایت آموزشی فروشگاه اینترنتی زیبالون مرکز مغزو اعصاب کودکان رویداد ها، اخبار و فعالیت های روزانه آموزشی کلاس 8/4 تربت حسین کنکور و مشاوره . سلام بر حسین